عروسک داستان ما که فهمید قراره دو روز دیگه بقیه عروسکها دورش بزنند و از خونه بندازنش بیرون، شروع کرد به خراب کردن اتاق و گفت: شاید اگه بتونم قدرت خودم رو تو خراب کردن اتاق نشون بدم، بقیه عروسک ها بیخیال بشند. باید تا اونجا که میشه هزینه این کار رو برای اون ها زیاد کنم تا بیخیال بشند! دیگی که برای من نجوشه، سر سگ توش بجوشه!
اینه که اوضاع بازار آشفته شد یه هویی....