قدح اندیشه

این وبلاگ تراوشات ذهنی منه که بعد از فکر زیاد بهشون گرم شده و ریخته بیرون.

قدح اندیشه

این وبلاگ تراوشات ذهنی منه که بعد از فکر زیاد بهشون گرم شده و ریخته بیرون.

سکوتم از رضایت نیست، دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره، خودش گیره گرفتاره

همون بهتر که ساکت باشه این دل
جدا از این ضوابط باشه این دل

از این بدتر نشه رسواییه ما
که تنها تر نشه تنهاییه ما

که کار ما گذشته از شکایت، هنوزم پایبندیم در رفاقت
می‌ریزه تو خودش دل غصه هاشو، آخه هیچکس نمی خواد قصه هاشو

کسی جرمی نکرده گر به ما این روزها عشقی نمی ورزه
بهایی داشت این دل پیشترها که در این روزها نمی ارزه

سکوتم از رضایت نیست، دلم اهل شکایت نیست

هزار شاکی خودش داره، خودش گیره گرفتاره.....

یه حرفایی همیشه هست/که از عمق نگاه پیداست/از اون حرفای تلخی که/مثل شعر فروغ زیباست
از اون حرفا که یک عمره / به گوش ِ ما شده ممنوع / از اون حرفای بی پرده / شبیه شعری از شاملو
 از اون حرفا که میترسیم / از اون حرفا که باید زد / از اون درد و دلای خوب / از اون حرفای خیلی بد
 نگفتی و نمیگم‌ها / حقیقت‌های پنهونی / از اون حرفا که می‌دونم / از اون حرفا که می‌دونی
 به زیر سقف این خونه / منم مثل تو مهمونم / منم مثل تو می‌دونم / تو این خونه نمی‌مونم
 یه حرفایی همیشه هست/که از درد ِ توی سینه‌ست/مثل ِ رپ خونی ِ شاهین/پر از عشق و پر از کینه‌ست
 پر از ناگفته‌هایی که / خیال کردیم یکی دیگه / دلش طاقت نمیاره /همه حرفامونو میگه
 همیشه آخر حرفا پر از حرفای ناگفته‌ست / همیشه حال ما اینه همیشه دنیا آشفته ست

تشویقی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خبر بزرگ..

عم یتساءلون؟ عن النّبإ العظیم (سوره نبأ)

از چه می پرسند؟ از خبر بزرگ...

قل هو نبأ عظیم. أنتم عنه مُعرضون (سوره ص)

بگو او خبر بزرگ است... شما از او رویگردانید...

در تفسیر هر دو آیه آمده که خبر بزرگ - نبأ عظیم - امیرالمومنین(ع) است.


  
عجب از ما که چو میدان به کف آریم بگوییم -به لبخند و تفاخر– که  علی آن
"نبأ اعظم" رب است و به قرآن تو نـخواندی مگر  این آیه که در سوره ی "عمّ" است؟ راستی این سخن از قلب برآریم و دمادم خبر از چشمه‌ی جوشان تو داریم؟ همان چشمه که احصا نتوان کرد و کمی از نم آن آب حیات است؟... مگر لام "یُبلّغ" به غدیر امر نکرده است که از پا منشینید و بخوانید به آوای بلند از علی و آل، نکرده است؟!
روزگاری است که تنها تر از آنی که سراغی ز تو گیرند و بگویند که "چندی است ز مولا خبری نیست ..."

انرژی...

ما آدم‌ها وقتی که بارون میاد اگه چتر نداشته باشیم، خودمون رو مچاله می‌کنیم. شونه‌هامون رو می‌دیم بالا و سرمون رو می‌چسبونیم به سینه‌امون. شروع می‌کنیم به تند راه رفتن. در صورتی که لذت واقعی وقتی‌ه که دستات رو باز کنی، صورت‌ات برو بدی بالا و نفس عمیق بکشی زیر بارون.




خلاقیت که بالا باشه آدم یه همچین شعری می‌گه. وقتی هم که با صدای ویگن و پوران همراه بشه دیگه فوق‌العاده میشه، کلاً آهنگ‌های قدیمی چند سر و گردن بالاتر از امروزی‌ها بودند. الان فقط به اصطلاح ظاهر و اوپس اوپس دارند، البته با دقت که نگاه کنی می‌بینی همه چیزامون اینطوری شده.


بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
بگشا ز مویت گرهی چند ای مه
تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه
دل در مویت دارد خانه
مجروح گردد چو زنی هر دم شانه
در حلقه مویت بس دل اسیر است
بینم خونین دل این و آن سر هر دندانه
بر گیسویت ای جان ، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه