فرم ارزشیابی تمامی همکارهای ادارهامون رو که دیدم متوجه شدم میانگین نمرات بین ٩٦ و ٩٧ هست و عدد ٩٨ امتیاز خیلی خوبی محسوب میشه. در واقع بالاترین امتیاز بود که نصیب من و چند نفر دیگه از بروبچ اداره شده بود. خب خدارو شکر
به معجزه ایمان میآورم٬ هر گاه تو میخندی. هر گاه که میان "من" و "تو" فاصلهای نمیماند٬ حتی یک نقطه ... به معجزه ایمان میآورم هر گاه میخندم و از یاد میبرم که هنوز راه باقی است و فراموش میکنم مشکلاتی را که پس از جدا شدن از تو بر روی شانههایم سنگینی خواهند کرد... به معجزه ایمان میآورم هر گاه خستگیام را نشانه میروی و آرامش مینشانی به جای دل دل کردنهای کودکانهام ... به معجزه ایمان میآورم هر زمانی که بودنت مرا به خلسه عجیب مهربانی میکشاند ...
دلم میخواهد باور کنی ... هم مرا و هم معجزه را ...دلم میخواهد بدانی که امروز اگر بارانی میشوم از برای بیتابی طلوع آفتابی است که باید تنها در میان دستان تو تابیدن بگیرد... اگر بهانههایم بیقرارت میکند دلم میخواهد باور کنی که برای روزهای بیبهانه و روشن بیقرارم ...
سهم زیادی نمیخواهد دلم٬ جز کمی مهربانی و دنیایی آرامش. سهم زیادی طلب نمیکند از دلت جز دریایی صداقت و اندکی آشنایی... سهم دلم از دلت باید به اندازهی همین بودنهای کوتاهی باشد که آرامم می کند. سهم دلت از دلم باید به وسعت همهی صبوریها و دوست داشتنهایی باشد که از آن توست. توقعی ندارد دلم جز کمی صمیمت و ذره ای اعتماد... توقعی ندارد دلم جز مهری که ماندگاریاش به قدمت آشنایی و حضور تو و من است ...
پس بر شاعرانهها و عاشقانهها "سد" نساز... اگر بریدی٬ اگر گسستی و یا اگر دلت فرمان "حرکت" داد٬ تنها اشارهای کافی است......