قدح اندیشه

این وبلاگ تراوشات ذهنی منه که بعد از فکر زیاد بهشون گرم شده و ریخته بیرون.

قدح اندیشه

این وبلاگ تراوشات ذهنی منه که بعد از فکر زیاد بهشون گرم شده و ریخته بیرون.

انرژی هسته‌ای، هزار تومن بسته‌ای!

چه سری در نوشتن هست که عجیب حال آدم رو خوب می کنه! انگار تمام ناراحتی ها از مغزت میان تو انگشتات و از نوک قلم ات جاری می شن رو کاغذ، مخصوصا اون مواقعی که روان نویس رو فشار میدی تو نقطه پایین "علامت تعجب" و میبینی که همینجور جوهر سرازیر میشه رو کاغذ! انگار اون جوهرها دردی بودند از تمام ناراحتی هایی که در ذهن داشتی و مثل خوره افتاده بوده به جون‌ات. بعد که نوشته‌ات تموم شد، یک دفعه‌ای سبک می‌شی. اصلا مهم نیست که نوشته‌ات رو کسی می‌خونه یا نه. داری برای خودت خاطرات رو می‌نویسی. ولی بعد از اینکه ثبت شد نفس‌ات راحت‌تر میاد بالا. یه چیزی تو مایه‌های قدح اندیشه هری پاتر، که افراد می‌تونستند افکار و خاطراتی که می‌خوان رو از ذهن‌اشون بیرون بکشند و بریزند تو یه شیشه. اون موقع دیگه لازم نبود هر ثانیه تحمل‌اش کنند. کاری که نوشتن برای ما می‌کنه. خدایا این نوشتن‌ها رو از ما نگیر...


دیگه خدایی‌اش خیلی ضایع شده، برای ثبت نام کنکور ارشد اصلا به جداول‌اش مراجعه نکردم! همه‌ی کدهایی که باید وارد می‌کردم رو حفظ بودم! از سال سوم دانشگاه دارم الکی کنکور ارشد میدم. پارسه و ماهان و بینش و پژوهش رو که آباد کردم، امسال هم رفتم سراغ مدرسان شریف! البته هیچ سالی جدی کار نکردم و البته نتونستم که جدی درس بخونم، ولی امیدوارم امسال دیگه کلک‌اش کنده بشه، چون اگه نشه خیلی برنامه‌هام به هم می‌ریزه!


فارغ از بد بودن جنگ و تهدید جنگی، اینکه ایران هواپیمای بدون سرنشین جاسوسی ساخته و به کمک حزب الله فرستاده رو آسمون اسرائیل، غرورآفرینه!

آیا اینکه نتانیاهو تو سازمان ملل دوبار از آیت الله هاشمی نام می‌بره و میگه فرقی بین ایدئولوژی ایشون و بقیه افراد نظام ایران نیست، نشون دهنده این واقعیت نیست که قراره در آینده تغییراتی در ایران حول این شخص اتفاق بیافته که اسرائیل از الان و زودتر می‌خواد بگه که با اومدن ایشون پشت فرمان قدرت هم چیزی عوض نخواهد شد؟!

موقع ناهار همکارهای متاهل پودر زنجبیل رو می‌ریزند توی سوپ یا خورشت. اسم‌اش رو هم خودشون گذاشتند انرژی هسته‌ای! می‌گن یه ذره از این اورانیوم شبها طوفان به پا می‌کنه! پیرمرد ٨٠ ساله رو جوون می‌کنه! به فلفل هم می‌گن پلوتونیم که خب قدرتش کمتر از اورانیومه! البته اینقدر بحث رو ادامه‌دار می‌کنند که من بطور پیوسته فقط می‌خندم و اصلا مجالی نیست که ما چیزی بگیم! تقریبا سه چهار روز پشت سر هم زنجبیل رو ریختم تو غذام و خوردم. کل بدنم پر کهیر شد، همراه با خارش شدید. خلاصه دهن‌امون سرویس شد! این اتفاق همراه شده بود با سرماخوردگی شدیدی که من هر دو سه سال یکبار میاد سراغم. خلاصه طوری شده بود که دکتر بهداری بانک دو روز به ما استعلاجی داد با کلی آمپول. خونه زیر پتو خوابیدم و یا عطسه می کردم یا خودم رو می‌خاروندم. خلاصه تیکه‌ای شد توی بانک این حرکت ما! پس فردا این نتانیاهو میگه: تو فلان سازمان، فلانی‌ها اورانیوم رو پودر خوراکی کردند و می‌خورند تا بیان اینجا عملیات انتحاری داشته باشند!

 (یاد جهادی کهنوج به خیر که دکتر به ما ٩تا آمپول زد و البته یاد رفقایی که اون موقع مارو تیمار کردند. و البته یاد آهنگ "بار و بندیل رو ببند" محسن یگانه که اون سال همه‌اش گوشی پرهام رو می‌گرفتم و گوش می‌کردم!)


پ ن:
بعضی از دوستان میگن ما می‌خوایم نظر خصوصی برات بذاریم ولی امکانش اینجا نیست! خب باشه، من از این به بعد نظرات رو پس از تایید در وبلاگ درج می‌کنم، که اگه خواستید نظر خصوصی بذارید، انتهای کامنت بنویسید خصوصیه، که بعد از اینکه کامنت‌اتون رو خوندم، منتشرش نکنم.
تولدت مبارک seyed!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد