قدح اندیشه

این وبلاگ تراوشات ذهنی منه که بعد از فکر زیاد بهشون گرم شده و ریخته بیرون.

قدح اندیشه

این وبلاگ تراوشات ذهنی منه که بعد از فکر زیاد بهشون گرم شده و ریخته بیرون.

برو زن بگیر، مگو چیست زن!

مشکل اینجاست که ما پسرها وقتی که می‌ریم دانشگاه و به اصطلاح از زمانی که تو محیطی قرار می‌گیریم که با خانم‌های محترم ارتباط روزانه و مستمر خواهیم داشت (وگرنه هممون قبل از اون توی خانواده یا محیط اجتماعی خودمون هم با کلی جنس مخالف ارتباط داشتیم، منظور روزانه و مستمره)، دخترانی که اطرف‌امون می‌بینیم دقیقاً هم سن و سال خودمون هستند. خب اینجا می‌شه مثل کاری که بعضی‌ از دوستان و تا حدی خود ما انجام می‌دیم، با این استدلال که می‌شه نیازهای کاری، درسی و معمولی(!) خودمون رو با دوستای پسر خودمون برطرف کنیم، بنا رو کلا بر بی‌توجهی به جنس مخالف بذاریم.
حالا این وسط بالاخره کاره دیگه، پیش میاد، دست خود آدم هم که نیست، در ضمن همه افراد هم مثل همدیگه که نیستند(واقعا اینقدر دلیل می‌خواست!) بین دو نفر از این دو جنس مخالف یک علاقه‌ای به هم به وجود می‌آد و از اونجایی که پسرها معمولاً با نگاه علاقه‌مند می‌شوند این اتفاق معمولاً از طرف اون‌ها اتفاق می‌افته. مطرح می‌شه، و خانم‌ها هم که معمولا از طریق گوش علاقه‌مند می‌شوند این علاقه از سمت اون‌ها هم به وجود می‌آد. خب دوران گل و بلبل شروع می‌شه، خود خدا هم که گفته بین دو نفر از جنس مخالف محبت قرار دادم، همه چیز خوب جلو می‌ره. بیشتر با هم آشنا می‌شید، این شور و شوق اولیه باعث می‌شه اختلافات خیلی به چشم نیاد ولی مثلاً به دنیا اومدن در یک ماه رو به عنوان تفاهم خفن در نظر می‌گیرید. دیگه بقیه‌اش معمولا تکراری‌ه، می‌رید جلو تا یک روز برمی‌گرده بهت می‌گه فکر نمی‌کنی دیگه وقتشه؟!
ولی به نظر تو اصلا وقتش نیست، تا 6،7 سال دیگه هم وقتش نیست! هر چقدر از این بازی‌ها در بیاری که ما اگه همدیگرو دوست داریم باید صبر کنیم هم فایده نداره، چون اون طرف هم با همین استدلال می‌گه ما اگه همدیگرو دوست داریم خب همین الان باید عقد ‌کنیم دیگه!
- تو منطقی فکر می‌کنی، زوده!
- اون هم منطقی فکر می‌کنه، نکنه این آقا داره مارو بازی می‌ده و یه سال دیگه می‌خواد بی‌خیال ما بشه!
بازی باخت باخت شروع می‌شه و تمام!
حالا مشکل کجاست، مشکل اینجاست که دخترها معمولا سن ایده‌آل ازدواج خودشون رو 24 سال می‌دونند ولی اکثر پسرها سن ایده‌آل ازدواج خودشون رو حداقل 26 می‌دونند. البته این‌ها نظر شخصی منه، وگرنه هم کسی رو داریم که 18 سالگی زن گرفته و هم کسی رو داریم که 35 سال‌اشه و هنوز بخاری ازش گرم نمی‌شه. خلاصه این تفاوت دیدگاه در بین پسر و دختر درباره سن ایده‌آل ازدواج، این مشکل رو به وجود می‌آره. وقتی که شما در دانشگاه یا در محیط کار تمام افرادی که می‌بینی تقریبا هم‌سن و سال خودت هستند، این نوع ارتباط خاص(!) باهاشون بعد از حداکثر شش، هفت ماه می‌رسه به مراسم خواستگاری و عقد و این مسائل. در صورتی که در برنامه شما، شش ماه دیگه برنامه ازدواج اصلا جا نداره!
خب حالا می‌شه این بحث رو مطرح کرد که چرا باید این ارتباط خاص وجود داشته باشه؟! چرا باید اینقدر با یک نفر ارتباط‌امون رو زیاد کنیم که این علاقه به وجود بیاد که نتیجه‌اش بشه ازدواج. شما که نمی‌خوای تا 5 سال دیگه ازدواج کنی، بی‌خیال این موضوعات شو تا 5 سال دیگه. خیلی هم عالی!
بله می‌شه این کار رو انجام داد ولی چند تا بحث پیش میاد. اولیش اینه که احساس علاقه به یک نفر چیزی نیست که پدید اومدن‌اش دست خود فرد باشه. درسته، میشه جلوی بال و پر دادن و به اصطلاح زیاد کردن این علاقه رو گرفت ولی به وجود اومدن‌اش رو نه. خب اینجا شما فکر می‌کنید که از کجا معلوم 5 سال دیگه، من بتونم یک نفری رو پیدا کنم که همین احساس ابتدایی رو نسبت بهش داشته باشم؟ نکته دیگه اینه که می‌بینید یک نفر هست که کاملاً با معیارها و ملاک‌های اصلی که شما داشتید می‌خونه، حالا جزییات رو خبر ندارید ولی علی‌الظاهر با اطلاعاتی که درباره شخص خودش، خانواده‌اش، تحصیلات‌اش و کارش دارید منطبق بر معیارها و ملاک‌های شماست. دوباره این سوال پیش میاد که از کجا معلوم من بتونم 5 سال دیگه یه همچین فردی رو پیدا کنم که اینقدر با معیارهای من منطبق باشه؟!
بنابراین دنبال یک راه حل میانه‌ای می‌گردید که بشه طرف رو به نحوی نگه داشت برای روز مبادای خودتان! این راه حل میانه می‌تونه همین ارتباط خاص یا دوستی چند ساله باشه. وگرنه اگه کاری نکنی که طرف به این گلی، رو زمین نمی‌مونه، رو هوا می‌زنندش!

گل آقا بهم می‌گه: خب پسر جان، برو خواستگاری، بگو من می‌خوام دو سه سال عقد باشم. این جوری، هم طرف رو واسه خودت نگه داشتی، هم به گناه نمی‌افتی،‌ هم دو سه سال دیگه ازدواج می‌کنی،‌ هم خیال خانم‌ات راحته که نمی‌پیچونی‌اش و هزارتا مزیت دیگه!‌ اینکه غصه خوردن نداره که!‌ شما مشکل‌ات اینه که هم خر رو می‌خوای و هم خرما رو! می‌خوای مزیته بودن با طرف‌ات رو داشته باشی ولی مسئولیت‌اش رو نداشته باشی، تازه اگه فردا به دل‌ات نشست هم می‌تونی راحت ولش کنی! خواهر خودت بود راضی می‌شدی به این قضیه؟!

گل آقای ما هم پر بیراه نمی‌گه ....

گل آقا میگه: بعضی از مواقع فکر کردن به این نکته که نیت‌امون از یک کاری یا یک طرز فکری واقعا چی بوده خیلی سخت می‌شه..... فکر کن پسر جان!

طرف جمعه هفته پیش عقدش بوده! دیشب اس‌ام‌اس زده که کادوی ولنتاین رو شب ولنتاین می‌دن یا روزش؟ معمولا چی می‌خرند حالا؟!!
نظرات 1 + ارسال نظر
راهنما جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 21:25

ازدواج و انتخاب همسر مانند خریدهای زمستانی نیست که به خاطر فرار از سرما مجبور باشی لباس های زمستانی را با در نظر گرفتن فاکتورهایی از قبیل قیمت و مکان استفاده از آنها بخری و بعد از خرید، رنگ، جنس یا طرحش دلت را بزند یا فکر کنی اگر بیشتر می گشتی مورد بهتری را پیدا می کردی. چرا که اگر دلت را زد یا دوباره خرید می کنی و یا می گویی ایرادی ندارد امسال از همین ها استفاده می کنم و سال بعد حتماً در هنگام خرید بیشتر دقت می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد