نوازندههای سفرهخانه که مقدمهی آهنگ را زدند، همه دانستیم که ترانهی محبوب «کوروس سرهنگزاده» است. خواننده که میخواند:
«دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن، فایده نداره
دیگه دنبال آهو دویدن، فایده نداره»
به
جمعیّت نگاهی انداختم. بیشتر زوجهای جوان بودند. همآنها که روبهروی
هم مینشینند، بیدلیل به هم لبخند میزنند، هنگام سفارش غذا میگویند
هرچی تو بخوری، آنها که عاشقانه به هم نگاه میکنند و به بیمزهترین
لطیفههای هم، قاهقاه میخندند. و در این جمع عاطفی تنها خانمها بودند
که با احساس خواننده را همراهی میکردند و میخواندند:
«وقتی، ای دل، به گیسوی پریشون میرسی، خودتو نگه دار
وقتی، ای دل، به چشمون غزلخون میرسی، خودتو نگه دار»
فضای رستوران دگرگون شده بود که خواننده ترمز کرد و گفت: «صبر کنید ببینم! بذار از همه بپرسم، دیگه عاشق شدن فایده داره یا نداره؟»
آقایان خندیدند، خانمها فریاد کشیدند: «فایده نداره»
خواننده،
آواز را ادامه داد و من دست از غذاخوردن کشیدم. قاشق و چنگال را میان
مشتهایم فشار دادم. به بشقاب خیره شدم و زیر لب زمزمه کردم:
«ای دل دیگه بال و پر نداری
داری پیر میشی و خبر نداری»
اون 28 لعنتی رو بنداز...لطفا!
با کی لج کردی؟