فردا یکی دیگه از آیتمهای چک لیست دوره جوانی من تیک میخوره و یه قدم به دوره بعدی نزدیکتر میشم. به همراه چند تن از دوستان میریم مسافرت. البته مسافرتی که هنوز دقیق نمیدونم کجاها قراره بریم. این هم یکی از ویژگیهای آدم تو این سن و ساله. بگذریم از بیمهری بعضی به ظاهر خودیها که البته قصد ندارم اینجا چیزی راجع بهش بنویسم.
اساماس٬ فیسبوک و ایمیل و تمام این چیزها باعث شده همدیگرو کمتر ببینیم. چقدر آدمهای این دنیا سرشون گرمه. هر کسی به یه چیزی. این رو میشه از چشماشون خوند. داره به تو نگاه میکنه ولی نمیبینتات. خلاصه اینکه دوست ندارم اینطوری باشه ولی همیشه همه چیز به خواسته من پیش نمیره.....
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است....